امروز 5 شنبه است . دلم خیلی غم داره . چندوقت پیش زنگ موبایل مریم زدم تا صداش بشنوم و آروم بشم . اما تا شماره امو دید داد به مامانش . مامانش گفتن الو ... شاید هیچ وقت باورم نمیشد مریم همون رفتاری را که با مزاحم تلفنی هاش میکرد با من بکنه . کاش جواب داده بودو میگفت دیگه زنگ نزن ! یاد 5 شنبه ها بخیر . ایرانسل مجانی بود . ووووووووی تا صبح با هم حرف میزدیم . گاهی وقتها من پشت تلفن خوابم میبرد . چه شبهایی بود . مامانم اینا میرفتن ده . من نمی رفتم . میموندم خونه تنها . گاهی شبها برق ها هم می رفت . خیلی ترسناک بود ولی به حرف زدن با مریم می ارزید . آخه بعضی شبها مریم قم بود و دور از مامانش اینها . میترسیدم غربت دلش بگیره مث اون روزی که واسه آخرین بار تو را آهن دیدمش تا دم در راه آهن پشت سرشون رفتم ولی مریم متوجه من نبود . حتی پشت سرش هم نگاه نکرد. کاش یه بار دیگه نگام کرده بود . دلم خیلی گرفت . آخرین بارم که صداش شنیدم اون روزی بود که میخواست بره سوریه . یادش رفته بود ازم خداحافظی کنه .میگفت اس ام اس زده ولی میدونستم نزده . من زنگش زدم . میخواست حلالش کنم . ته دلش یه چی بود . بهش گفتم مریم به یه شرط حلالت میکنم . گفت چه شرطی؟ گفتم به شرط اینکه راستشو بگی و از ته دل حرفتو بزنی . گفت سوالت چیه ؟ گفتم هنوزم دوستم داری؟؟ گفت اگه راستشو بگم حلالم میکنی ؟ گفتم آره . گفت : نه ، دوستت ندارم!!! تا حالا شده دیوار دلتون بریزه ؟ تا حالا شده سقف رو سرتون خراب بشه ؟ کاش اون لحظه واقعا سقف اومده بود رو سرم !!! بازم خدارو شکر. من که جز خدا و خودش کسیو نداشتم . نه پول نه ماشین نه خونه نه هیچی ! خدای منم بزرگه ! این چند ماهه خیلی سخت میگذره . دعا کنین واسم . راستی دیشب با امید بودم . دلم گرفته بود . رفتیم رو پلی که همیشه می رفتیم . امید میگه اونجا انگار همه دنیا واسه اونه . دوتایی گریه کردیم . من میدونستم واسه چی ولی اون نمی دونست واسه چی گریه میکنه ! بچه ها امشبم اگه تنهایین شما هم ، بیاین با من گریه کنیم . من رفتم سعید گوش بدم : عزیزم دل من تورو میخواد سحر شد امان از شب چشمات همیشه خزون بودم کسی بهار من نیست نمی دونی که پاره ی دلم بوووووود خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بیخیال.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |