سلام مریمم . شاید دیگه هیچ وقت نیای تو وبلاگم ... شاید دیگه یادتو من نباشه . 2، 3 ماهی نتونستم وبلاگ را باز کنم . آخه خیلی دست و دلم میلرزید . از وقتی بابات زنگم زدن و گفتن که تو عروس شدی تا حالا شرایط خیلی وایم بد بوده و من به خدا توکل کردم و ادامه اش با حضور و کمک اون آسون شده . امروز 15 ماه رمضان و 16 ماه شهریوره . چه خبرااااا کچل ؟ خل شدم که واسه هوا دارم مینویسم ؟ آخه تو که نیستی؟ حداقل اینجور دلم آروم میشه . راستی مریم چند تا خبر خوش : 1- سربازی معاف شدم ( اخه قانون جدید مجلس اینه که اگه 2 تا برادرام برن سربازی من دیگه نباید برم ) یادش بخیر میگفتی مهرداد تو هنوز سربازی نرفتی 2 سال اضافه تر باید پات صبر کنم . 2- پول کافی نتم را گرفتم بالاخره . 3- دارم تو یه شرکت بیمه کار می کنم . شدم مدیر فروش اونجا معین اومد . بعدا میام باقیشو میگمت عزیزم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |