سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولی به عشقمون قسم که تا خدا می بردمت !

 

سلام مریمم .

شاید دیگه هیچ وقت نیای تو وبلاگم ... شاید دیگه یادتو من نباشه . 2، 3 ماهی نتونستم وبلاگ را باز کنم . آخه خیلی دست و دلم میلرزید . از وقتی بابات زنگم زدن و گفتن که تو عروس شدی تا حالا شرایط خیلی وایم بد بوده  و من به خدا توکل کردم و ادامه اش با حضور و کمک اون آسون شده .

امروز 15 ماه رمضان و 16 ماه شهریوره . چه خبرااااا کچل ؟

خل شدم که واسه هوا دارم مینویسم ؟ آخه تو که نیستی؟ حداقل اینجور دلم آروم میشه .

راستی مریم  چند تا خبر خوش :

1- سربازی معاف شدم ( اخه قانون جدید مجلس اینه که اگه 2 تا برادرام برن سربازی من دیگه نباید برم ) یادش بخیر میگفتی مهرداد تو هنوز سربازی نرفتی 2 سال اضافه تر باید پات صبر کنم .

2- پول کافی نتم را گرفتم بالاخره .

3- دارم تو یه شرکت بیمه کار می کنم . شدم مدیر فروش اونجا

 

معین اومد . بعدا میام باقیشو میگمت عزیزم


نوشته شده در دوشنبه 88/6/16ساعت 5:44 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



خرید vpn - گریزون