سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولی به عشقمون قسم که تا خدا می بردمت !

میدونم یه وقتایی دلت برام تنگ میشه     تو خیابونا نگاه میکنی از پشت شیشه
اون که از پشت درختا میگذره شاید منم     که دارم تنهایی با یاد تو پرسه می زنم

سلام مریمم ، عشقم

جمعه س . دلم گرفته عشقم . دارم فکر میکنم و گاهی وقتها میخواد اشکام بیاد ولی به زور جلوشونو میگیرم . مریمم میخوای ببینی چه شکلی شدم ؟

مریمم لابد داری میگی چقدر لاغر شدم . تازه الان خیلی خوب شدم . اگه چند ماه پیش میدی تعجب میکردی .

مریمم چند روز دیگه نتایج ارشد اعلام میشه من زحمتمو کشیدم مشکل اینجاست رشته ای که من زدم 21000 نفر شرکت میکنند فقط 50 تا قبول میشن . ولی امیدم به خداست . واسم دعا کن .

دارم ترانه های مجید خراطهارو گوش میدم . باورت میشه گاهی آرزو میکنم بمیرم . واقعا از وقتی رفتی دیگه هیچ ارزویی ندارم . میدونم خیلی خوشبختی و کار من درست نیست واسه خاطر عشق یک نفر دیگه دارم چیزی مینویسم ولی چیکار کنم تنها راه آروم شدنم همینه .

امشب شب شهادت حضرت فاطمه هم هست . دارم میرم روضه حضرت گریه کنم یکم خالی بشم .

مریم ، بهت قول میدم تا اخر عمرم پای عهدمون بمونم . اگه میبینی زنده ام به یاد مهرنوش و مهرزاد و ...

مریمم هنوزم وقتی خوابم یکی میاد بالا سرم بهم میگه کچل پاشو چقد میخوابی

هنوزم صداتو میشنوم . لحطه ای که تنها هستم .

نماز غفیله که میخونم همیشه یادت میکنم . همیشه واست دعا میکنم .

مریمم . اجازه نمیدم هیچکس جاتو تو قلبم بگیره .

الان همه بچه های دانشگامون میشناسن تورو. خیلیهاشون میخواستند ببینن تورو . میدونی اونروز که بابات زنگم زدند گفتند عروس شدی با علی دهقانی رفتم بیرون . نمیتونستم گریه کنم. جا عملم درد گرفته بود . یادته که اون موقع زیاد مریض میشدم . یه چند هفته مریض شدم و بعدم خول شدم . رفتم دانشگاه یک ترم مرخصی گرفتم . بعد دیگه خونه بودم خیلی حالم بد بود .

کم کم خدا کمکم کرد کنار بیام با این شرایط ... به خاطر پدر مادرم از نو شروع کردم .

تو یه دفتر بیمه شروع به کار کردم و بالاترین فروشو به دست اوردم و بعد شدم مدیر فروش اونجا .

درسهام هم خوندم و معدلم بالای 18 شد و تابستون پارسال هم به خاطر قولی که به تو دادم نشستم واسه ارشد خوندم . روزی 17 ساعت میخوندم . باورت میشه ؟ فقط صدات تو گوشم میومد و انرژی میگرفتم و میخوندم . بچه های کتابخونه تعجب کرده بودند من چرا خسته نمیشم . وقتی راز دلمو شنیدن ...

مریمم نمیخوام ازدواج کنم هیچ وقت . دعا کن مامان بابام ازم راضی باشند و ناراحت نشن از تصمیمم .

دارن یزد اذان میگن من برو نماز و بع برم روضه ... دعا یادت نره


نوشته شده در جمعه 90/2/16ساعت 7:59 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



خرید vpn - گریزون