سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولی به عشقمون قسم که تا خدا می بردمت !

 

بگوو گفتم یا نگفتم ...

 

مگه بهت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره ؟

 

سلام

مریمم . خوبی کچل ؟

ترم جدید دانشگاه شروع شده از امروز 22 شهریور ... از دانشگاهمونم دیگه خوشم نمیاد ... باورت نمیشه ولی هر قدم اونجا بر می دارم یاد تو می افتم. یاد اون لحظه ها که به خاطر اینکه نامحرم نگاهت نکنه منم نگاه کسی نمی کردم . دیگه نگاه نکردنام و ساکت نشستنام دلیلی ندارد . آخه دلیل من دلیل یکی دیگه شده است .

میدونم هیچ وقت یادتو این وبلاگ نمی افته ولی حداقل دلم آروم میشه .

 

گریه نکن که سر نوشت / گر مرا از تو جدا کرد  / عاقبت دلهای ما با غم هم آشنا کرد ...

 

دلم خیلی تنگه . همیشه می ترسیدم عشقم به تو عادت باشه ولی امروز یقین دارم که عشقم پاک بود .

راستی علی چطوره ؟ محمد آقا ؟ بابات ؟ مامانت ؟ مامان بزرگ . همه و همه ؟ نوشین و شیرین ؟ خاله جون ؟

 

راستی ترم پیش معدلم از همه کلاسمون بالاتر شد . حرفهای بابات بهم انرژی داده بود . شایدم داشتم با سرنوشت می جنگیدم که تو را به دست بیارم.

 راستی مریم درس که میخونی ؟ خانوم وکیل !

یادش بخیر به سین می گفتی شین  مثلا میخواستی بگی دوستت دارم میگفتی دوشت دالم ...

من برم مریم ساعت 5 هست روزه هستم تشنه ام شده برم یکم استراحت کنم . مواظب خودت باش کچل .


نوشته شده در یکشنبه 88/6/22ساعت 5:12 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |

 

سلام مریمم .

شاید دیگه هیچ وقت نیای تو وبلاگم ... شاید دیگه یادتو من نباشه . 2، 3 ماهی نتونستم وبلاگ را باز کنم . آخه خیلی دست و دلم میلرزید . از وقتی بابات زنگم زدن و گفتن که تو عروس شدی تا حالا شرایط خیلی وایم بد بوده  و من به خدا توکل کردم و ادامه اش با حضور و کمک اون آسون شده .

امروز 15 ماه رمضان و 16 ماه شهریوره . چه خبرااااا کچل ؟

خل شدم که واسه هوا دارم مینویسم ؟ آخه تو که نیستی؟ حداقل اینجور دلم آروم میشه .

راستی مریم  چند تا خبر خوش :

1- سربازی معاف شدم ( اخه قانون جدید مجلس اینه که اگه 2 تا برادرام برن سربازی من دیگه نباید برم ) یادش بخیر میگفتی مهرداد تو هنوز سربازی نرفتی 2 سال اضافه تر باید پات صبر کنم .

2- پول کافی نتم را گرفتم بالاخره .

3- دارم تو یه شرکت بیمه کار می کنم . شدم مدیر فروش اونجا

 

معین اومد . بعدا میام باقیشو میگمت عزیزم


نوشته شده در دوشنبه 88/6/16ساعت 5:44 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |

 

بی معرفت رفت .

عروس شد .

خودش بهم اس ام اس زد .

حرفهای پسر همسایه شونو تایید کرد .

بی معرفت رفت . بدون خدافظی . یادش نبود قرار بود بهم هیچ وقت خداحافظی نکنیم مگر اینکه یکی بخواد بره . یاد گود مرنینگ .

دیدین آخرش چی شد ؟؟

5- 6 سال انتطار ...

من که حلالش کردم همیشه دعام پشت سرشه ولی جواب خدارو چی میخواد بده ؟ هنوزم دوستش دارم از همه دنیا بیشتر . خدایا ببخشش. تو هم کمتر تقصیر نداری وقتی میدونستی تنهام میذاره واسه چی گذاشتی ببینمش . واسه چی 5 سال ...

خدایا خیلی آسون شده باهام غریبه . مث یه کسی که هیچ وقت نبودم . سرد سرد.

خدایا کمکش کن . شوهرش دوست داشته باشه . هرکی هم شوهرشه میدونم کمتر از من دوستش داره ! هیچکی قد من دوستش نداره . اسمش میاد گریه ام میگیره . چه جوری تونست همه چیو فراموش کنه ... خدایا بهش آرامش بده . آره من واسش کم بودم اما با احساساتش بازی نکردم .

خدایا میدونی که دست و دلم به هیچ کاری نمیره کمکم کن آرام بشم .


نوشته شده در جمعه 88/2/25ساعت 6:20 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |

 

امروز 5 شنبه است . دلم خیلی غم داره . چندوقت پیش زنگ موبایل مریم زدم تا صداش بشنوم و آروم بشم . اما تا شماره امو دید داد به مامانش . مامانش گفتن الو ... شاید هیچ وقت باورم نمیشد مریم همون رفتاری را که با مزاحم تلفنی هاش میکرد با من بکنه . کاش جواب داده بودو میگفت دیگه زنگ نزن !
بیخیال.

یاد 5 شنبه ها بخیر . ایرانسل مجانی بود . ووووووووی تا صبح با هم حرف میزدیم . گاهی وقتها من پشت تلفن خوابم میبرد . چه شبهایی بود .

 مامانم اینا میرفتن ده . من نمی رفتم . میموندم خونه تنها . گاهی شبها برق ها هم می رفت . خیلی ترسناک بود ولی به حرف زدن با مریم می ارزید . آخه بعضی شبها مریم قم بود و دور از مامانش اینها . میترسیدم غربت دلش بگیره مث اون روزی که واسه آخرین بار تو را آهن دیدمش تا دم در راه آهن پشت سرشون رفتم ولی مریم متوجه من نبود . حتی پشت سرش هم نگاه نکرد. کاش یه بار دیگه نگام کرده بود . دلم خیلی گرفت . 

آخرین بارم که صداش شنیدم اون روزی بود که میخواست بره سوریه . یادش رفته بود ازم خداحافظی کنه .میگفت اس ام اس زده ولی میدونستم نزده . من زنگش زدم . میخواست حلالش کنم . ته دلش یه چی بود . بهش گفتم مریم به یه شرط حلالت میکنم . گفت چه شرطی؟ گفتم به شرط اینکه راستشو بگی و از ته دل حرفتو بزنی . گفت سوالت چیه ؟ گفتم هنوزم دوستم داری؟؟ گفت اگه راستشو بگم حلالم میکنی ؟ گفتم آره . گفت : نه ، دوستت ندارم!!! تا حالا شده دیوار دلتون بریزه ؟ تا حالا شده سقف رو سرتون خراب بشه ؟ کاش اون لحظه واقعا سقف اومده بود رو سرم !!!

بازم خدارو شکر.

من که جز خدا و خودش کسیو نداشتم .

نه پول

نه ماشین

نه خونه

نه هیچی !

خدای منم بزرگه !

این چند ماهه خیلی سخت میگذره . دعا کنین واسم .

راستی دیشب با امید بودم . دلم گرفته بود . رفتیم رو پلی که همیشه می رفتیم . امید میگه اونجا انگار همه دنیا واسه اونه . دوتایی گریه کردیم . من میدونستم واسه چی ولی اون نمی دونست واسه چی گریه میکنه !

بچه ها امشبم اگه تنهایین شما هم ، بیاین با من گریه کنیم .  من رفتم سعید گوش بدم :

 

عزیزم دل من تورو میخواد سحر شد امان از شب چشمات

همیشه خزون بودم کسی بهار من نیست نمی دونی که پاره ی دلم بوووووود

 

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/2/3ساعت 10:54 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |

 

سلام

امروز خیلی دلم گرفته ! نا فرم !

اصلا حالم خوب نیست . دارم الان آهنگ سعید گوش میدم . مریم خواسته بود ازم  عکسهاشو پاک کنم و پاره کنم و نامه شو هم بندازم دور . فقط چیزی که ازش مونده ایمیلهایی است که 4 ، 5 سال پیش بهم میزد .

 

دوستت دارم کچل

 

یادش بخیر مریم من ، هیه ، بهم میگفت کچل .

 

سعید داره حرف دمو میخونه. شبها با این آهنگ گریه میکنم تا خوابم ببره .

 تو که با مشعل شادی اومدی به خونه ی من     مثل یک نور امیدی تابیدی به کلبه ی من

وقت رفتن چرا با من خداحافظی نکردی    با پیامی با سلامی دلمو راضی نکردی

 

من که دلم راضیه ازش .

 

من همیشه چشم به راهتم تا روزهای بی نهایت      میمونم منتظر تو تا ابد تا به قیامت

 

نمی ره از خاطر من لحظه های با تو بودن        کار دل بی تو تمومه شعر تنهایی سرودن

 

اکشام درومد . میرم بعدا میام پست میدم .

 

 


نوشته شده در شنبه 88/1/29ساعت 6:28 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |

 

سلام دوستای گلم

از امروز میخوام تو این وبلاگ واسه همه عاشقایی که از عشقشون دورن و یا جدایی افتاده بینشون بنویسم .

من مهردادم 23 ساله هستم

این وبلاگی که میبینین وبلاگ من و عشقم مریم بود . اونم رفت .

همیشه میگن عاشقا تنها میمونن  تنهایی مرام عشقه . همینه دیگه !

راستش خیلی خیلی دوستش داشتم و دارم . فکر کنم تا حالا عروس شده . خیلی ماه بود . خیلی بد کردم بهش .ولی میدونست خیلی دوسش دارم . بخدا ناخواسته بود همه چی . حالام هرجاس ایشالله خوشبخت باشه . خدا کنه شوهرش مهربون باشه . ووووووووی . دوسش داشته باشه . قر قر قر . پولدار باشه ووووووی .

منم تصمیم دارم تا آخر عمرم تنها باشم . دعا کنم واسه خوشبختی عشقم . خوشی اون خوشی منه . درسم میخونم . میخوام دکترا بگیرم . بهش قول دادم . میخوام بهش ثابت کنم پای همه قولام هستم . هرچند شاید هیچ وقت نبینمش .

یادش بخیر . این شعرو مریم خیلی دوست داشت . یه شب قم بود دلش تنگ بود واسم از پشت تلفن خووند .

دیگه عاشق نمی شم کسی مثل تو ندیدم من فقط تورو می خواستم که به تو نرسیدم دیگه عاشق نمی شم دل به غریبه نمی دم ...

مریم تنها عشقم تو بودی و هستی

میدونین یاد یه روز افتادم . رفته بودم تهران

بمیرم روزه بود . رفتیم خیابونها .از فردوسی به طرف انقلاب و فلسطین و خلاصه نصف تهرانو پیاده رفتیم ... بمیرم پاهاش درد گرفته بود. بهم یه ادکلنم داد . نمی دونست ادکلن بین عاشق و معشوق جدایی میندازه . دیوونشم . اگه شما هم دیده بودینش حقو بهم مبدادین . خلاصه این وبلاگو دوباره راه انداختم که دلتنگی هامو بنویسم . دیگه دلم به هیچی نمیره ، خیلی دوسش دارم .

خدایا ، به خودت قسم به محمد آخرین فرستادت قسم هرجا هست  خوش باشه ، لحطه ای یاد من نباشه و به بزرگیت قسم با همسرش خوش خوش خوش باشن . بهشون بچه های ناز و با ایمان بده . خدایا به منم کمک کن بتونم طاقت بیارم . خدایا شوهرش با ایمان باشه دست بزن نداشته باشه خوشکلو پولدار باشه باعث سرافرازیش باشه .جلو خانوادش سرش بالا باشه .

 


نوشته شده در جمعه 88/1/28ساعت 4:2 عصر توسط Mehrdad نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5      

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



خرید vpn - گریزون